بسم الله
تا بود نقش گنه در نامه ی اعمال من
دیده ام باید بگرید بر چنین احوال من
ناگرانم از ثوابی که بدست آورده ام
وای اگر ریزد ثوابم از کف غربال من
رنگ شب درنزد این اعمال من باشد سپید
فی المثل مرغ هوا گریه کند بر حال من
از مکافات عمل غافل شدم بی واهمه
آتشی افکنده بر جان و تنم آمال من
اشرف مخلوقم اما بل اضل شاید منم
آیتی روشن ز قرآن باشد استدلال من
سربزیرم شرمسار از لطف ستار العیوب
از همه پوشد گناهان من و امثال من
ره چو ناهمواروشب تاریک و شیطان در کمین
اهرمن گویا شده آماده بر اظلال من
روشنی خواهم مرا سازد رها زین مهلکه
بهترین هادی بود حی عظیم اجلال من
من کجا گویم که صفرم در مقام بندگی
ای بسا برتر بود صفر از همه اعمال من
اسکندر غفاری